آرمان و ایده آل رو دوست دارم چون خود واقعیت نیست
Sunday, September 30, 2007
Saturday, September 29, 2007
Friday, September 28, 2007
73
.اینم جزوی از خاطرات ما که شاید روزی یاد بیاریم و حسرت بخوریم
وقتی اون خاطره ها رو یاد میارم هوا واسم بارونی میشه من یه چکمه با یه بارونی آبی پوشیدم
وقتی اون خاطره ها رو یاد میارم هوا واسم بارونی میشه من یه چکمه با یه بارونی آبی پوشیدم
.همه جا بوی کاه و چوبی میاد که آتیش زدنشون
.طعم سر مداد که همیشه تو دهنم بود و می جویدمش ته مداد سیاه همیشه خوشمزه تر از مداد قرمز بود
مهر ماه حس های عجیبی داره
Thursday, September 27, 2007
72
کارشناس مسایل سیاسی در تاکسی گفتش تا موقعی که نفت داریم وضعمون اینه و رنگ آرامش رو نمی بینیم
من به داشتن این کارشناسان در مجامع عمومی مثل تاکسی و صف نانوایی یا صف چند ساعته جایگاههای سوخت افتخار می کنم
من به داشتن این کارشناسان در مجامع عمومی مثل تاکسی و صف نانوایی یا صف چند ساعته جایگاههای سوخت افتخار می کنم
Wednesday, September 26, 2007
Tuesday, September 25, 2007
70
خاطره ی پیر مرد، پیر زن ها رو شنیدی
یه عالمه خدا بیامرز توش داره جدی من که می شینم یاد قبرستون میفتم
وای به روزی که ما بخوایم واسه ی بچه هامون خاطره تعریف کنیم
یه عالمه خدا بیامرز توش داره جدی من که می شینم یاد قبرستون میفتم
وای به روزی که ما بخوایم واسه ی بچه هامون خاطره تعریف کنیم
Monday, September 24, 2007
69
!خونه ها و کلا جاهای پلمپ شده بهم آرامش می دن
جاهایی که مصادره می شن مثل مصادره عقاید و فکر رو دوست دارم
جاهایی که مصادره می شن مثل مصادره عقاید و فکر رو دوست دارم
Sunday, September 23, 2007
68
امروز مراسم سوم مامان و گلک رو رفتم
زیاد رو به راه نبودم
...نمی دونم چرا ماها اینقدر راحت فرار می کنیم از واقعیت ها ولی
زیاد رو به راه نبودم
...نمی دونم چرا ماها اینقدر راحت فرار می کنیم از واقعیت ها ولی
نمی شه آرزو کرد ایشالله غم آخر باشه چون خواسته یا ناخواسته چنین خداحافظی هایی وجود داره
دوست دارم راحت خیلی از شرایط رو بپذیرم واسه ی همه هم این آرزو رو می کنم
یعنی آرزوی تحمل کردن ناملایمات و دوری ها
دوست دارم راحت خیلی از شرایط رو بپذیرم واسه ی همه هم این آرزو رو می کنم
یعنی آرزوی تحمل کردن ناملایمات و دوری ها
(روحش شاد)
Saturday, September 22, 2007
67
بنزین در بسته بندی های جدید سی لیتری روانه بازار شدش
(از کی تاحالا !!!(ایرانسل
(از کی تاحالا !!!(ایرانسل
لیتری هم سیصد تومن
ممنون از کشورهای همسایه که اینقدر به فکر ما هستند
ممنون از کشورهای همسایه که اینقدر به فکر ما هستند
Friday, September 21, 2007
66
ریه مامان و گلک از نفس کشیدن باز ماند یه جورایی لباس سفید به تن کرد
یه لباس سفید نورانی
دیشب این خبر بعد مدتها ناراحتم کرد
شاید هیچ شناختی وجود نداشته
فقط خوندن شعرها و نوشته هاش که
پر از حسرت یک مادر بود
پر از درد این حس رو وجود آورد
ولی بعضی اوقات داغ کسانی که نمی شناسی از داغ کسانی که می شناسی بیشتر
نمی دونم این چه حسیه ولی از صمیم قلب به سحر و طه و نازی تسلیت می گم
Thursday, September 20, 2007
Wednesday, September 19, 2007
Tuesday, September 18, 2007
Monday, September 17, 2007
61
مثل اینکه جدی جدی اونا یه فکر جدید دیگه دارن . اونم اینه که برای مقابله با تورم سه تا صفر آخر پول رو بندازن
!!!به این می گن ایده هورررااااا
!!!به این می گن ایده هورررااااا
Sunday, September 16, 2007
60
(مرد خندید و گفت:( آها... فهمیدم.پس اون جا همه اربابند.
(.نه ، این جور که نه، اون جا نه کسی اربابه نه رعیت)
:مرد لحظه ای اندیشید و این گونه نتیجه گیری کرد
(.نه ، این جور که نه، اون جا نه کسی اربابه نه رعیت)
:مرد لحظه ای اندیشید و این گونه نتیجه گیری کرد
( ?یعنی نه کسی کار می کنه و نه هیچکس رنج می کشه، درسته)
(.نه میلیون ها نفر کار می کنند و رنج می کشند)
(خوب... این ها رعیتند دیگه)
از این لحاظ درسته یک عده رعیت وجود دارند)
(. ولی اربابان اون ها ماموران پلیس یا بازرگان ها هستند
Saturday, September 15, 2007
Friday, September 14, 2007
Thursday, September 13, 2007
Wednesday, September 12, 2007
Tuesday, September 11, 2007
55
واقعا خوبه که بعد چند سال از عمرت که تو دانشگاه تلف شده تازه فکر می کنی که یعنی چی؟
چرا؟
موندم این یکی دو سال بعد چی میشه؟
راستی در مورد پست قبلی شاید متوجه شدین که هیچی به هیچی ربط نداشته اگه فهمیدین و می دونستین که ایول اگه نه که کماکان به تعریف و تمجید ادامه بدین
چرا؟
موندم این یکی دو سال بعد چی میشه؟
راستی در مورد پست قبلی شاید متوجه شدین که هیچی به هیچی ربط نداشته اگه فهمیدین و می دونستین که ایول اگه نه که کماکان به تعریف و تمجید ادامه بدین
Monday, September 10, 2007
54
هه هه هه
فقط کافیه بخوای احمق باشی و به اعدام دوستات و استادات بخندی
چقدر خوب می شه فنجان قهوه و رو بدون لرزش دستت تا پیش لبت ببری و بعد نوش جون کنی
مثل تخمه خوردن هنگام تماشای فیلم
Sunday, September 9, 2007
Saturday, September 8, 2007
Friday, September 7, 2007
51
در راستای چند مطلب قبل ذکر این جمله خالی از لطف نیست
شهردار محترم ممنون که شهر ما را تبدیل به روستا کردید
شهردار محترم ممنون که شهر ما را تبدیل به روستا کردید
Thursday, September 6, 2007
Wednesday, September 5, 2007
49
48
Tuesday, September 4, 2007
46
Sunday, September 2, 2007
45
گفت مامان اینا می خوان واسم آستین بالا بزنن منم بحث کردم بشقاب تو سرم خورد کردم
چه لطیف
چه لطیف
بهنام دوست دارم
Saturday, September 1, 2007
Subscribe to:
Posts (Atom)