.اینم جزوی از خاطرات ما که شاید روزی یاد بیاریم و حسرت بخوریم
وقتی اون خاطره ها رو یاد میارم هوا واسم بارونی میشه من یه چکمه با یه بارونی آبی پوشیدم
وقتی اون خاطره ها رو یاد میارم هوا واسم بارونی میشه من یه چکمه با یه بارونی آبی پوشیدم
.همه جا بوی کاه و چوبی میاد که آتیش زدنشون
.طعم سر مداد که همیشه تو دهنم بود و می جویدمش ته مداد سیاه همیشه خوشمزه تر از مداد قرمز بود
مهر ماه حس های عجیبی داره
6 comments:
nakheirammmmmm.ki gofte ke tahe medad meshki khoshmazetare?only medade ghermez.ham banamak tar bood ham inke labo ghermez mikard;))
masale inke man hamishe male medad pak kon bod tame tokhme morgh gandide midado ba mazajam sazgar nabod
che khoshmazzast nostaljick ba dast pokhte to. rafigh.
www.afarrokhi.blogfa.com
نظرتو راجع به اين پست "خانم، قهوه چشمهاي شما نوشيدني است؟" بگو قهو اسپرسو با دو قاشق شكر. لطف ميكني.
فکر گذشته نیستیییممم ... به یاد نمی آوریمممم ... (فعلا)
yadesh bekheir...
Post a Comment