Monday, September 15, 2008

308

.صورتم میزبان عرق هایم هستند یا اشکها
. ولی هیچ مهمانی به اندازه ی قطره های باران برایشان خوشایند نیست

Sunday, September 14, 2008

307


(مرگ يزدگرد (بهرام بيضايي
زن (سوسن تسليمي) :‌ چون هشت گونه بادي كه از كوه و دامنه و از جنگل و دشت و از دريا و رود و از ريگزار و بيابان مي‌رسد ، در ميان اين توفان ايستاده منم . كشنده‌ي پادشاه را نه اينجا ، بيرون از اينجا بيابيد ! پادشاه پيش از اين به دست پادشاه كشته شده بود . آنكه اينجا آمد ، مردكي بود ناتوان

Thursday, September 11, 2008

306

ندانسته بدبخت بودند،بعد مدتی به بدبختی خود پی بردند و از آن وقت بدبخت تر شدند

Sunday, September 7, 2008

305

خدا بهتر می داند،شاید هم بهتر نداند

Saturday, September 6, 2008

304




شریعتی :کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم

Wednesday, September 3, 2008

303

.گوز خبرچینی یکی از بدبوترین شغلای دنیاست
به همین خاطر به علت سختیه کار سن بازنشستگیشم کمه البته با مزایای زیاد

Monday, September 1, 2008

302

نمی دونم چرا کسایی که سر وقت حاضر می شن،از تاخیر ناراحت می شن